سخن از استاد هنرمندی است که در شکوفه زار تار و سه تار شور و وجدی مضاعف آفریده ، گویی در آن جانی تازه دمیده است. اجراها و آثار فاخر و با شکوهی که زلالی نغمات و جملات را با خود دارد، شاخصهْ هنرمندی ست که پذیرای صیقلی شدن در گذر روزگار در مسیر کمال شده که با تمرین و ممارست سیری ناپذیر در کسب شیوایی و هرچه متعالی تر شدن بیانش، در قله ای رفیع ایستاده است .
توصیه و آموزه ای از ایشان در پی می آید تا برای کسانی که در مسیر هنر گام برمی دارند و به پیشرفت هنری خویش می اندیشند به کار آید ؛
استاد کیوان ساکت :
اول این که ، با کار و تلاش مستمر ، دانش و معرفت (شناخت) و توانایی خود را افزایش دهند. در کنار آن بکوشند که از دنیای زیبا و شگفت انگیز کودکی دور نشوند .
مثالی بیاورم ؛ از پیکاسو نقل می کنند که : « هنگامی که ده ساله بودم ، مانند روبنس ( بزرگترین طراح دوره ی باروک ) می توانستم طراحی کنم ، ولی پنجاه سال طول کشید تا توانستم زندگی را از دریچه ی چشم یک کودک شش ساله ببینم » . میدانید چرا ؟ چون در دل پاک کودک جایی برای غرض ، کینه ، نفرت ، زشتی و محاسباتی که افراد با هم دارند نیست.
ذهن آماده و قلب زلال و شفاف او بدور از هرگونه پیش داوری ، قدرت دیدن زیبایی ها و شگفتی هایی را دارد که کسانی که خود را بزرگ می دانند ، از درک آن عاجزند . چنین نگاهی ، همراه دانش و توانایی است که می تواند در کنارتوانایی خلق کردن آفریننده ی آثار هنری جاویدان باشد .
نکته ی دیگر پرهیز از خودنمایی و منیت است . به مصداق :
هر که بالاتر رود احمق تر است استخوان او بتر خواهد شکست
با سلام. از این بخش وبلاگ واقعا واقعا واقعا خوشم اومد.خیلی حرکت نو و زیبایی میشه اگه ادامه داشته باشه . نمی تونم خوبی رو نگفته بزارم و رد شم . انتخابتون هوشمندانه است و مفید. ظاهرا به استادتون هم ادای دین کرده اید و هرچند من از بعضی کارهایی که کیوان ساکت کرده خوشم نمیاد باز هر دو درسی که نوشته اید { ساکت و کسایی } بسیار جالب توجه هستند.ببخشید اگه رک هستم .پاینده و جاوید باشید.
با مهر ؛
دوست گرامی از اینکه مطالب را دنبال و حمایت می کنید بسیار خرسند شدم .هدف از ارایه مطالب این وبلاگ ، رسالت و وظیفه ایست که بر خود فرض می دانم به عنوان یکی از بیشمار خانواده بزرگ موسیقی شریف و فاخر ایرانی ، در رونق این بوستان با شکوه ( اگر مفید باشد ) که طراوت و سرزندگی و دوام این بوستان ، مدیون بزرگانی همچون استاد کسایی ، استاد ساکت و دیگر برگزیدگان دلسوخته ایست که تمام وجود خود را وقف آن کرده اند . از کنار هیچ یک از این بزرگان نباید و نمی توان بسادگی گذر کرد و حداقل کاری که می توان در حق این کریمان کرد ، شاید احترام به سلیقه و نرنجاندن ایشان باشد . حال درک بزرگیشان بماند .که خود لازمه طی کردن مسیری کوتاه از آنچه پیموده اند ،می باشد .
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
امیدوارم این قدم ناچیز برای من یادآور و تلنگوری جهت ماندن صحیح در این راه باشد و برای عزیزانی که به این دفترچه سر می زنند قابل تامل و سزاوار.شاد باشید.
سلام.بسیار پستهای مفید و آموزنده ای دارید.کمبود دیدگاه هنری و در عین حال آموزشی در موسیقی واقعا احساس می شود.حتی اگر استقبال هم نشود خواهش می کنم باز هم ادامه دهید.خسته نباشید.
با مهر ؛
سپاس بی حد دارم از ابراز نظر دلگرم کننده شما . امید دارم حمایت شایسته از هنر و هنرمند در ایران عزیزمان را بیش از پیش شاهد باشیم .در این صورت است که بهترین و متعالی ترین وجوه هنر متجلی و ارائه می شوند.شاد و سرفراز باشید.
از روی درسهای شما تمرینی کردم. جالب بود.![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
به نظر من هم کار و تمرین از همه مهمتر هستن. چه بسا این اساتید هم ب کار و تمرین به این مرحله رسیده اند.
راستش می خواستم کمی مرا راهنمایی بفرمایید:
من هم وقتی 3تار می نوازم صدای تک سیم خوبی ندارم وبیشتر شبیه صدای تنبور می شود تا صدای لطیف 3تار! نمیدانم اشکال کار کجاست. و نکته بعد اینکه در حفظ ریتمها هم مشکل دارم. البته در ابتدای راه هستم.
من کارهای استاد عبادی و هچنین کارهای مسعو د شعاری را هم خیلی زیاد دوست دارم:)
با تشکر
درود و مهر ؛
صدایی که از ساز شنیده می شود به چند عامل بستگی دارد که مهمترین آنها ساختار ساز و نحوه مضراب زدن هستند( زاویه برخورد ناخن با سیم ). و دیگر اینکه اگر نزدیک به خرک، مضراب به سیم برخورد کند صدایی تیز شنیده می شود که البته برای رنگ امیزی کردن و ایجاد فضای صوتی متفاوت و متنوع، در اجرا به کار می آید. هر چه به سمت گلوی ساز ( محل اتصال کاسه به دسته ) جلو برویم صدا نرم تر می شود که البته صدای متعادل معمولا حدفاصل بین خرک و گلوی ساز است. که در سازهایی با ساختار متفاوت می تواند تغییر کند.
با آرزوی توفیق و شادی روز افزون.